ترجمه مقاله

سهل

sahl

۱. [مقابلِ صعب] آسان.
۲. [عامیانه، مجاز] کم‌اهمیت؛ غیرقابل توجه.
۳. (اسم) [مقابلِ حزن] [قدیمی] زمین نرم و هموار.
⟨ سهل‌ ممتنع: (ادبی)
۱. نثر خوب که شنیدنش آسان و گفتنش دشوار باشد.
۲. شعر خالی از تصنع که گفتن نظیر آن سخت باشد.

۱. آسان، ساده، میسر ≠ بغرنج، دشوار، صعب، غامض، مشکل
۲. نرم، روان
۳. هموار
۴. کوچک، ناچیز، کماهمیت
۵. اندک، کم

آسان

ترجمه مقاله