سهولغتنامه دهخداسهو. [ س َهَْوْ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). فراموشی . فراموش کردن . غافل شدن . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). فراموش کردن و با لفظ کردن مستعمل است . (آنندراج ). || (اصطلاح
سهوفرهنگ فارسی معین(سَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فراموش کردن . 2 - خطاکردن . 3 - (اِمص .) فراموشی . 4 - خطا. ؛ ~القلم لغزش قلم و اشتباه در تحریر.
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
شحولغتنامه دهخداشحو. [ ش َح ْوْ ] (ع مص ) باز کردن دهان . (از منتهی الارب ). دهن واکردن . (تاج المصادر بیهقی ). باز شدن دهان . (از منتهی الارب ). دهن واشدن . (مصادر زوزنی ).
سهوملغتنامه دهخداسهوم . [ س ُ ] (ع مص ) متغیر روی گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گونه روی بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || لاغر شدن . || ترشرویی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سهونیلغتنامه دهخداسهونی . [ س َ ] (اِخ ) شعبه ای از ایل چهارلنگ بختیاری که جزء کیومرسی است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
سهوةلغتنامه دهخداسهوة. [ س َ هَْ وَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ رام نرم رفتار. || کمان نرم . || سنگ بزرگ . || پیش دالان . || گنجینه . || خانه ٔ خرد میان خانه ٔ کلان ، یا طاق مانندی است که در آن چیزها گذارند یا سراچه ای است که بگنجینه ٔ کوچک ماند یا سه چهار چوب که بالای یکدیگر گستردند و در آن متاع
سهواءلغتنامه دهخداسهواء. [ س َ ] (ع اِ) ساعتی از شب یا از اول شب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ساعتی از شب یا پاره ای از شب . (ناظم الاطباء).
mistakeدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتباه، خطا، غلط، سهو، خبط، بد شانسی، اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن، خبط کردن، درست نفهمیدن
mistakesدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتباهات، اشتباه، خطا، غلط، سهو، خبط، بد شانسی، اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن، خبط کردن، درست نفهمیدن
blundersدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتباهات، اشتباه بزرگ، اشتباه لپی، سهو، خطا، خبط، اشتباه کردن، کوکورانه رفتن، سهو کردن، دست پاچه شدن و بهم مخلوط کردن
سهو کردنلغتنامه دهخداسهو کردن . [ س َهَْوْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اشتباه کردن : نقطه ٔ عشق نمودم بتو هان سهو مکن ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی . حافظ.رجوع به سهو شود.
سهوملغتنامه دهخداسهوم . [ س ُ ] (ع مص ) متغیر روی گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گونه روی بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || لاغر شدن . || ترشرویی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سهونیلغتنامه دهخداسهونی . [ س َ ] (اِخ ) شعبه ای از ایل چهارلنگ بختیاری که جزء کیومرسی است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
سهوةلغتنامه دهخداسهوة. [ س َ هَْ وَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ رام نرم رفتار. || کمان نرم . || سنگ بزرگ . || پیش دالان . || گنجینه . || خانه ٔ خرد میان خانه ٔ کلان ، یا طاق مانندی است که در آن چیزها گذارند یا سراچه ای است که بگنجینه ٔ کوچک ماند یا سه چهار چوب که بالای یکدیگر گستردند و در آن متاع