۱. بدی؛ شر؛ آفت؛ فساد.
۲. (صفت) بد.
〈 سوء استفاده: بهرهبرداری بد.
〈 سوء تفاهم: بد درک کردن؛ بد دریافتن امری یا عملی.
〈 سوء حال: [قدیمی]
۱. بدی حال؛ بدحالی.
۲. تنگدستی.
〈 سوء خط: [قدیمی] بدی خط و بهره؛ تیرهبختی.
〈 سوء خلق: [قدیمی] بدخلقی؛ بدخویی.
〈 سوء سابقه: پیشینۀ بد؛ بدی پیشینه.
〈 سوء ظن: گمان بد؛ بدگمانی.
〈 سوء عمل: [قدیمی] بدی کردار؛ بدکرداری.
〈 سوء نیت: نیت بد؛ اندیشۀ بد در کاری یا دربارۀ کسی.
〈 سوء هضم: (پزشکی) عارضهای که به دلیل اختلال در هضم غذا بروز میکند؛ بدی گوارش؛ ترشا؛ تخمه.
۱. جانب، جهت، راستا، زی، نزد، کنار، سمت، سون، سوی، صوب، طرف، قبل، گوشه، وجه
۲. پرتو، روشنایی، نور
۳. سود، منفعت، نفع
۴. خیال، گمان
۵. توان بینایی، دید