سولفات دوسودفرهنگ فارسی عمیدنمکی متبلور، سفیدرنگ، شور و تلخ که در آب حل میشود و در طب به عنوان مسهل به کار میرود؛ سولفات سدیم.
سولفاتلغتنامه دهخداسولفات . (فرانسوی ، اِ) سولفاتها نمکهای اسید سولفوریک اند و نمکهایی هستند جامد و بیشترسفید یا بی رنگ و بعضی مانند سولفات مس رنگین هستند.بطور کلی رنگ آنها مربوط بفلزشان است . همه سولفاتهادر آب محلول شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیر محلولند. سولفاتها بسیار باثبات اند و بر اثر
سولفاتفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) سولفات ها نمک هایی هستند جامد، بیشتر سفید یا بی رنگ و بعضی ها رنگین . به طور کلی رنگ آن ها مربوط به فلزشان است . همة سولفات ها در آب حل می شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیرمحلولند. در طبیعت به فراوانی یافت می شوند و انواع گوناگون دارند.
سولفات دوزنگفرهنگ فارسی عمیدنمکی شبیه خرده نبات که از ترکیب آب و روی با جوهر گوگرد بهدست میآید و در پزشکی برای معالجه چشمدرد و بند آوردن خون به کار میرود؛ سولفات روی.
سولفاتلغتنامه دهخداسولفات . (فرانسوی ، اِ) سولفاتها نمکهای اسید سولفوریک اند و نمکهایی هستند جامد و بیشترسفید یا بی رنگ و بعضی مانند سولفات مس رنگین هستند.بطور کلی رنگ آنها مربوط بفلزشان است . همه سولفاتهادر آب محلول شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیر محلولند. سولفاتها بسیار باثبات اند و بر اثر
خوراکلغتنامه دهخداخوراک . [ خوَ / خ ُ ](اِ مرکب ) قوت . طعام . (ناظم الاطباء). غذا. (یادداشت بخط مؤلف ). این کلمه مرکب از «خور» بمعنی خورش و «َاک » کلمه ٔ مفید معنی نسبت است . (از غیاث اللغات ).- هم خوراک ؛ هم غذا. کسی که با دیگری
سبزوارلغتنامه دهخداسبزوار. [ س َ زَ / زِ ] (اِخ )شهرکیست خرد بر راه ری [ از خراسان ] و قصبه ٔ روستای بیداست . (حدود العالم ). نام شهری است مشهور از اقلیم چهارم بخراسان ، الان به تشیع معروف و بمحبت اهل بیت مشعوف و بعداوت شیخین مجبول ، چنانکه مولوی گوید:سبزوا
نمکلغتنامه دهخدانمک . [ ن َ م َ ] (اِ) ماده ای سپید که به آسانی سوده می گردد و در آب حل می شود و آن را در تلذیذ غذاها به کار می برند و سبخ نیز گویند. (ناظم الاطباء). ملح . ابوعون . عسجر. (منتهی الارب ). ابوصابر. ابوالمطیب . (المرصع). ماده ٔ کانی سفیدرنگ شورمزه ای که در غذا کنند. نمک طعام <sp
سولفاتلغتنامه دهخداسولفات . (فرانسوی ، اِ) سولفاتها نمکهای اسید سولفوریک اند و نمکهایی هستند جامد و بیشترسفید یا بی رنگ و بعضی مانند سولفات مس رنگین هستند.بطور کلی رنگ آنها مربوط بفلزشان است . همه سولفاتهادر آب محلول شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیر محلولند. سولفاتها بسیار باثبات اند و بر اثر
سولفاتفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) سولفات ها نمک هایی هستند جامد، بیشتر سفید یا بی رنگ و بعضی ها رنگین . به طور کلی رنگ آن ها مربوط به فلزشان است . همة سولفات ها در آب حل می شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیرمحلولند. در طبیعت به فراوانی یافت می شوند و انواع گوناگون دارند.
سولفاتلغتنامه دهخداسولفات . (فرانسوی ، اِ) سولفاتها نمکهای اسید سولفوریک اند و نمکهایی هستند جامد و بیشترسفید یا بی رنگ و بعضی مانند سولفات مس رنگین هستند.بطور کلی رنگ آنها مربوط بفلزشان است . همه سولفاتهادر آب محلول شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیر محلولند. سولفاتها بسیار باثبات اند و بر اثر
باکتری کاهندۀ سولفاتsulfate-reducing bacteria, SRBواژههای مصوب فرهنگستانباکتری بیهوازی موجود در محیط دارای سولفات و پ.هاش 5/5 تا 5/8 و فاقد اکسیژن که سولفات را میکاهد و یون سولفید ایجادشده سبب خوردگی فولاد و سایر فلزات میشود
آزمون مسسولفاتcopper sulfate testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای تشخیص پوستههای اکسیدی (mill scale) ناشی از عملیات نورد گرم یا آهنگری بر روی آهن یا فولاد
سولفاتفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) سولفات ها نمک هایی هستند جامد، بیشتر سفید یا بی رنگ و بعضی ها رنگین . به طور کلی رنگ آن ها مربوط به فلزشان است . همة سولفات ها در آب حل می شوند و فقط سولفات سرب و باریم غیرمحلولند. در طبیعت به فراوانی یافت می شوند و انواع گوناگون دارند.