برنوشلغتنامه دهخدابرنوش . [ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از سپه داران است . (برهان ). برنوس . و رجوع به برنوس شود.
آوکانلغتنامه دهخداآوکان . (اِخ ) نام سرداری از سپاه فریدون : سپهدارشان قارن کاوگان به پیش سپه اندرون آوکان .فردوسی .
فرنادفرهنگ فارسی عمید۱. پایاب: ◻︎ گذار کرده بیابانهای بیانجام / سپه گذاشته از آبهای بیفرناد (فرخی: ۳۴).۲. پایان.
پیورلغتنامه دهخداپیور. [ وَ ] (اِ) ده هزار بود بزبان پهلوی . تلفظی از بیور است . رجوع به بیور شود : سپه بود پیور سوی کارزارکه پیور بود در عدد ده هزار.فردوسی .