لغتنامه دهخدا
وخط. [ وَ ] (ع مص ) آمیختن سپیدی با موی . (تاج المصادر بیهقی ). درآمیختن موی سپید موی سیاه را. یا فاش گردیدن موی سپید. (منتهی الارب ). سپید و سیاه برابر هم شدن .(از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آمیخته موی و دوموی گردیدن . (منتهی الارب ): وُخِطَ الرجل ؛ آمیخته موی و دوموی گرد