سیاقلغتنامه دهخداسیاق . (ع مص ) راندن . (آنندراج ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 3) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (المصادر زوزنی ). || جان کندن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (المصادر زوزنی ). در جان کندن درآمدن بیمار. (منتهی الارب ). || (اِ)
سیاقفرهنگ فارسی معین[ ع . ] (اِ.) 1 - اسلوب ، روش . 2 - فن تحریری محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود مأخوذ از اعداد عربی . ؛ ~ کلام (سخن ) اسلوب سخن ، طرز جمله بندی .
سیاقفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسلوب، روال، روش، شیوه، طریقه، منوال، نحو، نمط، نوع، هنجار ۲. بافت، قرینه ۳. تلو ۴. حساب نویسی، علمحساب
ساق بر ساق مالیدنلغتنامه دهخداساق بر ساق مالیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) طپیدن و دست و پا زدن در حالت نزع . (آنندراج از بهار عجم ).
ریشه 3sagواژههای مصوب فرهنگستانزائدهای پرمانند در ضخامتهای متفاوت با سطوح خشن و نامنظم که عموماً از گوشههای زیرین قطعه با زوایای باز امتداد یافته است
حشاکلغتنامه دهخداحشاک . [ ح َش ْشا ] (اِخ ) نام رودی است . سرچشمه ٔ آن هرماس است و به دجله ریزد. و نیز نام وادیی به جزیرة در شمال عراق که از الهرماس تا دجله ممتد است . (معجم البلدان ).
سیاقتلغتنامه دهخداسیاقت . [ ق َ ] (ع مص ) روان کردن . (غیاث ) (آنندراج ). روانی و عدم اغلاق . (ناظم الاطباء). || (اِ) ترتیب . روش . طرز. قاعده : اکنون تاریخ که در آن بودیم بر سیاقت خویش برانیم . (تاریخ بیهقی ). و در این موضع اثبات این ابیات اگرچه نه از طرز و مساق این سی
سیاقتفرهنگ فارسی عمید۱. طرز؛ روش.۲. (اسم مصدر) روش خواندن و بیان کردن حدیث.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] راندن چهارپایان؛ راندن.
سیاقةالاعدادفرهنگ فارسی عمیددر بدیع، آوردن پشتِسرِهم چند اسم در یک جمله یا بیت که بعد یکایک آنها را وصف کند، مانند این شعر: دارم در انتظار تو ای ماه سنگدل / دارم ز اشتیاق تو ای سرو سیمبر ـ دل گرم و باد سرد و غم افزون و صبر کم / رخ زرد و اشک سرخ و لبان خشک و دیده تر (عبدالواسع جبلی: ۱۵۱)؛ تعدید.
همبندی نردبانیracking 3واژههای مصوب فرهنگستاننوعی همبندی که در آن ریسمان همبندی را به سیاق نردبانهای طنابی بهصورت هشت انگلیسی دور دو طناب میبندند
سیاقت اعدادلغتنامه دهخداسیاقت اعداد. [ ق َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این صنعت چنان باشد که دبیر یا شاعر در نثر یا نظم عددی را از اسماء مفرده بر یک نسق براند و هر یک از آن اسما بنفس خویش معنی دار بود و نام چیزی دیگر و اگر با این صنعت ازدواج لفظ یا تجنیس یا تضاد یا صنعتی دیگر از صنعتهای بلاغت
سیاقتلغتنامه دهخداسیاقت . [ ق َ ] (ع مص ) روان کردن . (غیاث ) (آنندراج ). روانی و عدم اغلاق . (ناظم الاطباء). || (اِ) ترتیب . روش . طرز. قاعده : اکنون تاریخ که در آن بودیم بر سیاقت خویش برانیم . (تاریخ بیهقی ). و در این موضع اثبات این ابیات اگرچه نه از طرز و مساق این سی
سیاقتفرهنگ فارسی عمید۱. طرز؛ روش.۲. (اسم مصدر) روش خواندن و بیان کردن حدیث.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] راندن چهارپایان؛ راندن.
سیاقةالاعدادفرهنگ فارسی عمیددر بدیع، آوردن پشتِسرِهم چند اسم در یک جمله یا بیت که بعد یکایک آنها را وصف کند، مانند این شعر: دارم در انتظار تو ای ماه سنگدل / دارم ز اشتیاق تو ای سرو سیمبر ـ دل گرم و باد سرد و غم افزون و صبر کم / رخ زرد و اشک سرخ و لبان خشک و دیده تر (عبدالواسع جبلی: ۱۵۱)؛ تعدید.
انسیاقلغتنامه دهخداانسیاق . [ اِ ] (ع مص ) رانده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || روان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (آنندراج ). || راندن . (آنندراج ).