سیبالغتنامه دهخداسیبا. (ترکی ، اِ) بترکی هر جایی که محاط از دیواراست . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به سیبه شود.
سیبافرهنگ فارسی عمیددیواری که در سر کوچه، محله یا جای دیگر برای محافظت و جلوگیری از هجوم دشمن درست کنند.
سیبیالغتنامه دهخداسیبیا. (اِ) بلغت سریانی نوعی از ماهی باشد در ناحیه ٔ بیت المقدس و در بعضی از سواحل مغرب نیز هست . (برهان ) (آنندراج ). نوعی از ماهی و به عربی لسان البحر و به فارسی ماهی مرکب نامند و در بحر قلزم بسیار و شبیه بسرطان و ظاهرش صدفی و باطنش حجری است ... (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
شبالغتنامه دهخداشبا. [ ش َ ] (اِخ ) نام وادیی است در «أیثل » که در اطراف مدینه باشد و در آن چشمه ای است و آن را خیف الشبا گویند و این خیف از آن ِ اولاد جعفربن ابیطالب باشد : تمرالسنون الخالیات و لاأری بصحن الشبا اطلالهن تریم .کثیر (از م
شبالغتنامه دهخداشبا. [ ش َ ] (ع اِ) (از: ش ب و) جامه ٔ غوک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جامه ٔ غوک و طحلب . (ناظم الاطباء). طحلب . (اقرب الموارد). بزغسمه .جل وزغ . || ج ِ شباة. رجوع به شباة شود.
شبالغتنامه دهخداشبا. [ ش َ ](اِخ ) نام جایی است در نزدیکی دریای قلزم که با سبامذکور است . (مزامیر 72:10) (از قاموس کتاب مقدس ).
سیبابcider 1واژههای مصوب فرهنگستاننوشیدنی غیرالکلی تهیهشده از پوراب سیب متـ . سیباب غیرتخمیری sweet cider
باب سیبالغتنامه دهخداباب سیبا. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 30هزارگزی جنوب ساردوئیه و 20 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه . سکنه ٔ آن 15 تن . (فره
سیبهلغتنامه دهخداسیبه . [ ب َ ] (ترکی ، اِ) مأخوذاز ترکی ... و آن خندقی باشد در پناه آن جنگ سازند. (غیاث ) (آنندراج ). دیواری از چوب و علف دور قلعه و شهر، چپر، سور. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سیبا شود. || گلوله ای بود از زر احمر که پادشاهان در دست غلطاندندی ، چنانکه بعدها لخلخله ٔ عنبرین ب
سیبابcider 1واژههای مصوب فرهنگستاننوشیدنی غیرالکلی تهیهشده از پوراب سیب متـ . سیباب غیرتخمیری sweet cider
باب سیبالغتنامه دهخداباب سیبا. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 30هزارگزی جنوب ساردوئیه و 20 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه . سکنه ٔ آن 15 تن . (فره