سیخگاهلغتنامه دهخداسیخگاه . (اِ مرکب ) جایی از اندام ستور که چون بر آن سیخک زنند تند رود : کلکت که ز نوک او چکد بحرخوش یافته سیخگاه کان را. نورالدین ظهوری (از آنندراج ).مراد آن است که کسی بداند که به چیزی شخصی را از جا میتوان درآورد
شخیوهلغتنامه دهخداشخیوه . [ ش َ وَ ] (اِ صوت ) صفیر. بانگ که از میان دو لب برآید چون هوای درون ریه به خارج فرستند.
گاهلغتنامه دهخداگاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گا