سیمبانلغتنامه دهخداسیمبان . (ص مرکب ) آنکه مأمور نگهبانی سیمهای برق ، تلگراف یا تلفن است . (فرهنگ فارسی معین ).
گنبد سیمابگونلغتنامه دهخداگنبد سیمابگون . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : آستانت گنبد سیماب گون رامتکاست بنده ٔ سیماب دل سیماب شد زین متکا.خاقانی (دیوان چ سجادی ص 22).
بانلغتنامه دهخدابان . (اِ) رئیس . || (پساوند) دارنده . دارا. (یادداشت مؤلف ). خداوند، و استعمال آن مرکب است . (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). صاحب . خداوند. بزرگ . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). دارنده ٔ چیزی . (فرهنگ رشیدی ). در پهلوی پان و در اوستا و سانسکریت پانه