لغتنامه دهخدا
رفیف . [ رَ ] (ع مص ) درخشیدن و روشن گردیدن گونه ٔ کسی ؛ رف لونه رفاً و زفیفاً. (منتهی الارب ). مصدر به معنی رَف ّ. درخشیدن . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). درخشیدن و تلألؤ رنگ کسی یا چیزی . (از اقرب الموارد). || درخشیدن لون نبات از سیرابی . (المصادر زوزنی ). || رف الطائر