شاطیلغتنامه دهخداشاطی ٔ. [ طِ ءْ ] (ع اِ) کرانه ٔ رود. (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل بن علی ): شاطی ٔ الوادی ؛ کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ): الشاطی ٔ من النهر؛ شطه و ساحله و فی الصحاح تقول «شاطی ٔ الاودیه و لاتجمع». (اقرب الموارد). || شاطی ٔ البحر، کناره ٔدریا. ساحله . ج ، شواطی ٔ و شُط
شاطیلغتنامه دهخداشاطی . (ص نسبی ) نوعی انگور منسوب به شاط در ایالت قرناطه . قصبه شاط که به ادریس نیز معروف است . انگورهای درشت خوش نمایی برنگ سرخ و لب ترش دارد که بهمه ٔ نقاط اسپانیا صادر می شود. (دزی ج 1 ص 716). و رجوع به شا
شاطیلغتنامه دهخداشاطی . (ع اِ) شاطی ٔ، کرانه ٔ رود. (مهذب الاسماء) (دهار). کناره ٔ دریا و رود. (آنندراج ). کنار. (نصاب ). کناره . ساحل . ریف . عِدوَه . جِلهَه : نبیذ پیش من آمد بشاطی برکه بخنده گفتم طوبی لمن یری عکه . منوچهری .نگوی
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
شاتیلغتنامه دهخداشاتی . (ع ص ) سرد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): یوم شات ؛ روز سرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ساتگیلغتنامه دهخداساتگی . (اِ) به معنی ساتگنی . (برهان ) (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به ساتگنی و ساتگینی شود.
ساتیلغتنامه دهخداساتی . (اِخ ) (امیر... بهادر) در شمار دلاوران سلطان اویس جلایری ایلکانی (757 - 777) مذکور است . بسال 765 که میان شاه شجاع مظفری و برادرش شاه محمود آتش اختلاف بالا گرفت و شاه
شاطيدیکشنری عربی به فارسیساحل , شن زار , کناردريا , رنگ شني , بگل نشستن کشتي , کنار دريا , لب (دريا) , کرانه , بساحل رتفن , فرود امدن , ترساندن
شاطی ءالوادیلغتنامه دهخداشاطی ءالوادی . [ طِ ئُل ْ ] (اِخ ) شاطی ٔ عثمان . شاطی ٔ النهر. رجوع به شاطی ٔ عثمان شود.
شاطی ٔ النهرلغتنامه دهخداشاطی ٔ النهر. [ طِ ئن ْ ن َ ] (اِخ ) شاطی ٔ عثمان . شاطی ٔ الوادی . رجوع به شاطی ٔ عثمان شود.
شاطی ٔ عثمانلغتنامه دهخداشاطی ٔ عثمان . [ ءُ ع ُ ] (اِخ ) یا شاطی ٔالوادی یا شاطی ءالنهر و مراد از آنها شاطی ٔ (ساحل ) دجله است و آن سرزمینی است در بصره که عثمان بن عفان به عوض خانه ای که در مدینه از عثمان بن ابی العاصی الثقفی گرفته و به جامع مدینه اضافه کرده بود، به وی بخشید و گویند که عثمان بن عفان
شاطی ءالوادیلغتنامه دهخداشاطی ءالوادی . [ طِ ئُل ْ ] (اِخ ) شاطی ٔ عثمان . شاطی ٔ النهر. رجوع به شاطی ٔ عثمان شود.
شاطی ٔ النهرلغتنامه دهخداشاطی ٔ النهر. [ طِ ئن ْ ن َ ] (اِخ ) شاطی ٔ عثمان . شاطی ٔ الوادی . رجوع به شاطی ٔ عثمان شود.
شاطی ٔ عثمانلغتنامه دهخداشاطی ٔ عثمان . [ ءُ ع ُ ] (اِخ ) یا شاطی ٔالوادی یا شاطی ءالنهر و مراد از آنها شاطی ٔ (ساحل ) دجله است و آن سرزمینی است در بصره که عثمان بن عفان به عوض خانه ای که در مدینه از عثمان بن ابی العاصی الثقفی گرفته و به جامع مدینه اضافه کرده بود، به وی بخشید و گویند که عثمان بن عفان
رشاطیلغتنامه دهخدارشاطی . [ رُ ] (ص نسبی ) منسوب است به رشاط که شهری است در مصر. (یادداشت مؤلف ) (از معجم البلدان ).
رشاطیلغتنامه دهخدارشاطی . [ رُ ](اِخ ) نام شخصی . (منتهی الارب ). عبداﷲبن علی بن عبداﷲبن علی اندلسی المری ... (یادداشت مؤلف ). رجوع به عبداﷲبن علی ... و اعلام زرکلی ج 1 ص 321 و ج 2 ص <span cl
نشاطیلغتنامه دهخدانشاطی . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) (ملا...) محمد (حاجی ...)، متخلص به نشاطی و بیزری . از شعرای قرن یازدهم است . به روایت مؤلف تذکره ٔ صبح گلشن در دماوند می زیسته و به روایت نصرآبادی سفری به اصفهان کرده و اواخر عمرش به آشفتگی و پریشانی گذشته است .
نشاطیلغتنامه دهخدانشاطی . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) عباس (میرزا...) هزارجریبی مازندرانی ، متخلص به نشاطی . از ده سرخ دامغان و از شاعران قرن سیزدهم است . به روایت هدایت از مداحان محمدشاه قاجار بوده ، به هجاگوئی و مرثیه سرائی رغبتی داشته و «قطعات در مدح و هجا گفته ،
نشاطیلغتنامه دهخدانشاطی . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) محمدباقربیگ گرجی اصفهانی ، متخلص به نشاطی . از شاعران قرن دوازدهم است . وی پس از مرگ برادرش احمدبیگ اختر به اتمام تألیف ناتمام او، تذکره ٔ شعرای دربار فتحعلی شاه همت گماشت ، اما عمراو نیز وفا نکرد و این کار را مح