شآمیلغتنامه دهخداشآمی .[ ش َ می ی ] (ص نسبی ) صورتی از شامی و شأمی منسوب به شام باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به شامی شود.
ابومسلملغتنامه دهخداابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) جلولی شامی . از روات است و بعضی خلیلی شامی گفته اند.
دامغانیلغتنامه دهخدادامغانی . (اِخ ) مولانا شامی . رجوع به شامی و نیز رجوع به مجالس النفائس ص 62 شود.