ترجمه مقاله

شاه

šāh

۱. کسی که بر کشوری پادشاهی می‌کند؛ پادشاه؛ سلطان؛ شهریار؛ صاحب تاج‌وتخت؛ تاجور.
۲. بهترین (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شاه‌بیت.
۳. مهم‌ترین؛ اصلی؛ بزرگ‌ترین (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شاهراه، شاه‌پر، شاه‌تیر.
۴. (ورزش) در شطرنج، مهم‌ترین مهرۀ بازی که تنها یک خانه حرکت می‌کند.
۵. [قدیمی] داماد.
⟨ شاه انجم: [مجاز] شاه ستارگان؛ خورشید؛ شاه سیارات؛ شاه خاور؛ شاه خرگاه مینا؛ شاه گردون.
⟨ شاه زنگ: [مجاز] شب؛ تاریکی شب.

امپراطور، امیر، پادشاه، حاکم، خدیو، سلطان، شاهنشاه، شهریار، ملک، والی ≠ رعیت

ترجمه مقاله