شاهانهلغتنامه دهخداشاهانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون شاه . همانند شاه . منسوب بشاه . شاهی . خسروی . بزرگوار و شکوهنده . با شوکت و عظمت . بطور سلطنت و شکوه و جلال . (ناظم الاطباء). || (اِمرکب ) لباس و پوشاک عروس و داماد. (ناظم الاطباء).
شاهانهدیکشنری فارسی به انگلیسیcourtly, imperial, king, kingly, lord, majestic, princely, regal, regally, royal, stately, sumptuously
شاهانیلغتنامه دهخداشاهانی . (اِ) نام قسمی انگور سیاه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شانی شود. قسمی انگور سیاه رنگ کشیده دانه و بیشتر خاص قزوین است . شانی . (در تداول مردم قزوین ).- شراب شاهانی ؛ نوعی شراب که از انگور موسوم به شاهانی یا شانی سازند.|| نام قسمی خرما د
پادشاهانهلغتنامه دهخداپادشاهانه . [ دْ / دِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) شاهانه . بشاهی . سزاوار شاهان .شایسته ٔ شاهان : و نفاذ امر پادشاهانه از همه وجوه حاصل آمد. (کلیله و دمنه ). جواب بازرسید که غازی بی