سادجلغتنامه دهخداسادج . [ دَ ] (معرب ، ص ، اِ) تعریب ساده . (کشف اللغات ) (آنندراج ) . رجوع به ساده و ساذج شود. || داروئی است . (کشف اللغات ) (آنندراج ). رجوع به ساذج شود.
سادسلغتنامه دهخداسادس . [ دِ ] (ع ص ) ششم . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (غیاث ) (دهار) (آنندراج ). عدد واقع بین خامس و سابع. (اقرب الموارد). و آن را به سات و سادی نیز بدل نمایند. رجوع به تاج العروس و منتهی الارب در ماده ٔ [ س ت ت ] و سات و سادی در این لغت نامه شود.- <span clas
ساذجلغتنامه دهخداساذج . [ ذَ ] (اِ) برگی است دوائی مانند برگ گردکان و آن بر روی آب پیدا می شود. وآن هندی و رومی هر دو می باشد. و بهترین آن هندی است . یک روی آن به سبزی و روی دیگرش بزردی مایل می باشد.چون بر جامه پراکنده کنند از سوس محفوظ ماند، و سوس کرمی است که بیشتر لباس ابریشمی را ضایع و ناب