شاهینلغتنامه دهخداشاهین . (اِ) پرنده ای باشد شکاری و زننده از جنس سیاه چشم . (برهان قاطع). پرنده ای است که بدان شکار کنند. (شرفنامه ٔ منیری ). یکی از مرغان شکاری بسیار جسور و باشهامت است و با وجود آنکه از قوش کوچکتر است بعلت جسارتی که دارد گاهی بعقاب و قوش حمله میکند. این پرنده ٔ هوشیار و چالا
شاهینلغتنامه دهخداشاهین . (اِخ ) (جرجس ...) دمشقی ، سریانی و رئیس اسقفان حمص و حماة و توابع آن بود در سال 1285 هَ . ق . بدنیا آمد و در 1321 هَ . ق . درگذشت . از اوست : خلاصة الاَّثارفی تاریخ الامصار. (از معجم المؤلفین ج <span
شاهینلغتنامه دهخداشاهین . (اِخ ) این کلمه را بعنوان نام بکار برده اند چنانکه بیست و دو تن از سران و ناموران ایرانی و ارمنی و ترک و تازی که شاهین نام داشتند در نام نامه ٔ ایرانی یاد شده اند. (فرهنگ ایران باستان ص 296 و بعد).
شاهینلغتنامه دهخداشاهین . (اِخ ) بنا بروایت تاریخ الخلفاء مادر یزید ناقص و ابراهیم فرزندان ولیدبن عبدالملک است و در جای دیگر نام مادراین دو کس را شاهفرید نوشته است . (از تاریخ الخلفاءص 17، 168، 189</
شاهینلغتنامه دهخداشاهین . (اِخ ) دهی از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان کلات . دارای 50تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات . چغندرقند، پنبه و انگور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
آبسنگ ماسهایsand reefواژههای مصوب فرهنگستانسد یا پشتۀ کوتاهی از ماسه در امتداد کرانۀ دریاچه یا دریا که با جریان آب یا موج شکل میگیرد متـ . سد ماسهای sandbar
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
شاهینیلغتنامه دهخداشاهینی . (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج . دارای 1430 تن سکنه .آب آن از رودخانه و چشمه . محصول آن غلات ، لبنیات ، توتون و تنباکو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
شاهینیلغتنامه دهخداشاهینی . (اِخ ) دهی از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . دارای 280 تن سکنه . آب آن ازچاه و فاضل آب سراب نیلوفر. محصول آن غلات ، حبوبات دیمی و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
شاهینیلغتنامه دهخداشاهینی . (اِخ ) دهی از دهستان شیان بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. دارای 332 تن سکنه . آب آن از سراب شاهین . محصول آن غلات ، حبوبات ، صیفی و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
شاهینیلغتنامه دهخداشاهینی . (اِخ ) نام ابوحفص عمربن احمدبن محمدبن حسن بن شاهین الفارسی الشاهینی السمرقندی . در سمرقند بدنیا آمد و در همانجا بسال 454 هَ . ق . درگذشته است و عده ای نیز از او روایت کرده اند. (لباب الانساب ج 2 ص <s
شاهینیلغتنامه دهخداشاهینی . (اِخ ) نام تیره ای از ایل کلهر (ایلات کرد ایران )و دارای 50 خانوار. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 62).
شاهنلغتنامه دهخداشاهن . [ هَِ ] (اِ) شاهین ترازو. || چوب ترازو. || باز خوب و اعلا. (ناظم الاطباء). در این معانی که صورت مخفی است از شاهین ، رجوع به شاهین شود.
شاهین قلعهلغتنامه دهخداشاهین قلعه . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 88 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شاهین آبادلغتنامه دهخداشاهین آباد. (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . دارای 88 تن سکنه .آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، توتون ، چغندر، حبوبات و انگور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شاهین بالالغتنامه دهخداشاهین بالا. (اِخ ) دهی از دهستان زاوه بخش تربت حیدریه . دارای 351 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شاهین تپهلغتنامه دهخداشاهین تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشتابی بخش بوئین زهرا شهرستان قزوین . دارای 760 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و چغندر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
دوشاهینلغتنامه دهخدادوشاهین . [ دُ ] (اِ مرکب ) دسته ٔ ترازو. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) کنایه از نسر طایر و واقع است . (آنندراج ). یکی از اشکال فلکی که نسرطایر و چنگ رومی باشد. (ناظم الاطباء).
جرجس شاهینلغتنامه دهخداجرجس شاهین . [ ج ِ ج ِ ] (اِخ ) دمشقی سریانی . او ریاست اسقفهای حمص و حماره و توابع آن دو را بر عهده داشت و در سن 90 سالگی در دمشق درگذشت . او راست : 1- النهج الوسیم فی تاریخ الامة السریانیة القویم . <span cl
کلاته شاهینلغتنامه دهخداکلاته شاهین . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سر ولایت شهرستان نیشابور. در دامنه و معتدل است و سکنه 227 تن . آب آنجا از قنات ، محصول آن غلات و شغل مردم زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9</span
قلعه شاهینلغتنامه دهخداقلعه شاهین . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کلهر. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 62 شود.
قلعه شاهینلغتنامه دهخداقلعه شاهین . [ ق َ ع َ ](اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین . این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع ومحدود است از طرف جنوب به کوه دانه خشک که بین بخش سرپل و بخش گیلان واقع شده است ، از طرف جنوب به کوه دانه خشک که بین بخش سرپل و بخش گیلان واقع شده است ،