شباطلغتنامه دهخداشباط. [ ] (اِخ ) نام تیره ای است از قبیله ٔجوابر در جبل الدروز سوریه . (از معجم قبایل العرب ).
شباطلغتنامه دهخداشباط. [ ش ُ ] (اِ) به لغت رومی ماه آخر زمستان است . (برهان قاطع). یکی از ماههای سریانی است که میان ماه کانون الثانی و آذار قرار دارد. (از متن اللغة). ماهی است از سال رومی و آن ماه آخر زمستان است . (منتهی الارب ). مشهور در شباط شین معجمه است و جوهری در صحاح آورده که سین مهمله
شباطفرهنگ فارسی معین(شُ) [ عبر. ] (اِ.) پنجمین ماه سال سریانی مأخوذ از نام یازدهمین ماه سال یهودیان که تقریباً بر آن منطبق است . این ماه در 31 ژانویة تقویم رومی شروع می شود و شامل 28 روز است و در هر چهار سال یک روز کبیسه بدین روزها افزوده می گردد.
شباتلغتنامه دهخداشبات . [ ش َ ] (اِ) صورتی از شباط، ماه آخر زمستان از سال رومی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شباط شود.
شباثلغتنامه دهخداشباث . [ ش ِب ْ با ](ع اِ) مفرد شبابیث است و آن اره و سیخ سرکج باشد. (از منتهی الارب ). چنگکهای آتش . (از اقرب الموارد).
شباتلغتنامه دهخداشبات . [ ش َ ] (اِ) صورتی از شباط، ماه آخر زمستان از سال رومی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شباط شود.
سباطلغتنامه دهخداسباط. [ س ُ ] (ع اِ) نام ماهی است که برومی سباط گویند وسباط پیش از آذر است . (از منتهی الارب ) : دو کانون و دو تشرین و پس آنگه سباط و آذر و نیسان ایاراست . (نصاب الصبیان ).فارسی آن شباط است . رجوع به شباط شود.
اسوالدلغتنامه دهخدااسوالد. [ اُ ] (اِخ ) (سن ...) سراسقف یرک است .وی در 922 م . درگذشت و روز 29 شباط ذکران وی است .