شبانهلغتنامه دهخداشبانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ) هر حافظ و نگهبان را گویند. (فرهنگ نظام ). نگاهدارنده و محافظت کننده و نگهبان . (ناظم الاطباء). حافظ و نگهبان را گویند عموماً. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). || شبان گله ٔ گوسفند. (فرهنگ نظام ). راعی که نگاهدارن
شبانهلغتنامه دهخداشبانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شب . متعلق به شب : باده ٔ شبانه . خواب شبانه . (فرهنگ نظام ). مربوط به شب . هر چیز که نسبت به شب داشته باشد اعم ازآنکه در شب کاری کرده باشد یا واقعه ای بر او گذشته باشد. (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن
شبانهلغتنامه دهخداشبانه . [ ش َب ْ با ن َ / ن ِ ] (ع اِ) طایری است خوش آواز. (غیاث اللغات ). || آتش افروزنده . (غیاث اللغات ).
شبانهلغتنامه دهخداشبانه . [ ش ُ / ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چوپان و شبان . (از برهان ). رجوع به شبان و چوپان شود.
شبانگهلغتنامه دهخداشبانگه . [ ش َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) مرکب از شب + «گه » مخفف گاه پسوند زمان و مکان . شبانگاه : شبانگه رسیدند دل ناامیدبدان دژ که خواندندی او را سپید. فردوسی .شبانگه چو بنشست بر تخت ماه سوی آسیا شد به نزد
شیبانیةلغتنامه دهخداشیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) قریه ای است درساحل خابور در نزدیکی قرقیسا. (از معجم البلدان ).
شیبانیةلغتنامه دهخداشیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) گروهی از فرقه ٔ خوارج ثعالبه ، و از یاران شیبان بن سلمة می باشند. عقیده ٔآنان با جبریه موافق است و قدرت حادثه را نفی کنند.(از کشاف اصطلاحات الفنون ). یکی از فِرَق ده گانه ٔ مذهب مشبهه . (بیان الادیان ). هم اصحاب شیبان بن سلمة. قالوا بالجبر و نفی
شیبانیةلغتنامه دهخداشیبانیة. [ ش َ نی ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به شیبان . شیبانیان . رجوع به شیبان و شیبانیان شود.
شبانه روزیلغتنامه دهخداشبانه روزی . [ ش َن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شبانه روز. شبانروزی .- شاگرد شبانه روزی ؛ شاگردی که درتمام ایام هفته مقیم مدرسه ای (که اختصاص بدین امر دارد یعنی دائمی است ) باشد.- مدرسه ٔ شبا
شبانه روزلغتنامه دهخداشبانه روز. [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شب و روز. (فرهنگ نظام ). شبان روز. بیست و چهار ساعت . یک شب و یک روز. (از ناظم الاطباء). شباروز. || (ق مرکب ) همیشه . علی الاتصال . مداوم . (ناظم الاطباء). علی الدوام .
زندگی شبانهnightlifeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تفریحات و فعالیتهای اجتماعی از شامگاه تا نزدیک صبح برای عموم مردم در شهر
شبانه روزیلغتنامه دهخداشبانه روزی . [ ش َن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شبانه روز. شبانروزی .- شاگرد شبانه روزی ؛ شاگردی که درتمام ایام هفته مقیم مدرسه ای (که اختصاص بدین امر دارد یعنی دائمی است ) باشد.- مدرسه ٔ شبا
شبانه روزلغتنامه دهخداشبانه روز. [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شب و روز. (فرهنگ نظام ). شبان روز. بیست و چهار ساعت . یک شب و یک روز. (از ناظم الاطباء). شباروز. || (ق مرکب ) همیشه . علی الاتصال . مداوم . (ناظم الاطباء). علی الدوام .
دمای کمینۀ شبانهnocturnal minimum temperatureواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین دمای ثبتشده از غروب تا طلوع خورشید
زندگی شبانهnightlifeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از تفریحات و فعالیتهای اجتماعی از شامگاه تا نزدیک صبح برای عموم مردم در شهر