شتاراقلغتنامه دهخداشتاراق . [ ] (اِخ ) شتاراو. به روایت اصطخری نام یکی از سیزده دروازه ٔ سیستان بوده است . (حاشیه ٔ تاریخ سیستان ص 159).
سطراکلغتنامه دهخداسطراک . [ س ِ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی دوایی است که آن را به فارسی زرنباد گویند. و سطواک هم بنظر آمده است اﷲاعلم . (آنندراج ) (برهان ). زرنباد. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به الفاظ الادویه و اختیارات بدیعی شود.
پشتراغلغتنامه دهخداپشتراغ . [ پ َ ت ُ ] (اِ) پشترغ . پشتروغ . بشترغ . پشترق . شبرق . پشترغ خشک و رس . ضریع. اسپرک . نوعی خار سمی و مهلک شتران .
شتاراولغتنامه دهخداشتاراو. [ ] (اِخ ) شتاراق . بنا به روایت اصطخری نام یکی از سیزده دروازه ٔ شهر سیستان بوده است . (حاشیه ٔ تاریخ سیستان ص 159).