شتربانیلغتنامه دهخداشتربانی . [ ش ُ ت ُ ] (حامص مرکب ) اشتربانی . عمل شتربان .ساربانی . جمالی . ساروانی . نگهبانی شتر : به شتربانی و گله داری کردی آهستگی و هشیاری . نظامی .رجوع به اشتربانی شود.
ستربانگلغتنامه دهخداستربانگ . [ س ُ ت ُ / س ُ ت ُ ن َ ] (اِ) سار. (استینگاس ) (ناظم الاطباء). || دم جنبانک (استینگاس ). صعوه و دم جنبانک . (ناظم الاطباء). رجوع به سترناک و ماده ٔ بعد شود.
ستربنگلغتنامه دهخداستربنگ . [ س ُ ت ُ ب َ ] (اِ) نام پرنده ای است . (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
شتربانلغتنامه دهخداشتربان . [ ش ُ ت ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) اشتربان . ساربان . ساروان . راننده ٔ شتر. به معنی ساربان که از عالم (از قبیل ) فیل بان باشد. (آنندراج ). ساربان و کسی که خدمت شتر میکند. (ناظم الاطباء).جامل . جمال . ضفاط. فداد. (منتهی الارب ) : دهقان بی ده
شتروانیلغتنامه دهخداشتروانی . [ ش ُ ت ُ ] (حامص مرکب ) اشتروانی . عمل شتروان . کار شتربان . شتربانی . ساربانی .
شترچرانیلغتنامه دهخداشترچرانی . [ ش ُ ت ُ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) عمل شترچران . نگهبانی شتر. اشترچرانی . ساربانی . شتربانی . رجوع به اشترچرانی شود.
شترداریلغتنامه دهخداشترداری . [ ش ُ ت ُ ] (حامص مرکب ) عمل شتردار. نگهبانی شتر. ساربانی . ساروانی . شتربانی . || شتر داشتن و مالک شتر بودن . رجوع به اشترداری شود.