شترمورلغتنامه دهخداشترمور. [ ش ُت ُ ] (اِ مرکب ) اشترمور. گویند در جنگلی از جنگلهای مغرب زمین درختی هست که برگهای آن کار اکسیر میکند ودر آن جنگل مورچه نیز میباشد به بزرگی بزغاله ٔ بزرگی و گوساله ٔ کوچکی ، کسی که بدان جنگل درآید مورچگان بدو آویزند و در یک لحظه پاره پاره اش کنند. (برهان ). اسم فا
اشترمورلغتنامه دهخدااشترمور. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) شترمور. گویند جانوری است مانند مور لیکن برابر بگوسفندی باشد و بعضی گویند به بزرگی بز کوهی میباشد و در جنگلهای مغرب بسیار است . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (فرهنگ نظام ). و در لغت نامه ٔ دیگری ذیل اشترمورد آمده است : گویند در جنگلی از جنگلهای
اشترمورلغتنامه دهخدااشترمور. [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) شترمور. گویند جانوری است مانند مور لیکن برابر بگوسفندی باشد و بعضی گویند به بزرگی بز کوهی میباشد و در جنگلهای مغرب بسیار است . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (فرهنگ نظام ). و در لغت نامه ٔ دیگری ذیل اشترمورد آمده است : گویند در جنگلی از جنگلهای