شخصیتلغتنامه دهخداشخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار، عواطف و...) هر کسی است که
شخصیتفرهنگ فارسی عمید۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
شخصیتدیکشنری فارسی به انگلیسیbeing, character, complexion, heart, individuality, person, personage, personality, presence, split personality
شخصیتفرهنگ فارسی معین(شَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) 1 - مجموعة خ صایص باطنی و رفتارهای اجتماعی یک شخص . 2 - مجموعة خصوصیات یک انسان .
شخصیتپردازیcharacterizationواژههای مصوب فرهنگستانبه تصویر کشیدن شخصیتهای نمایشنامه یا فیلمنامه بر روی صحنه یا در فیلم ازطریق بازنمایی رفتار و حرکات و گفتار آنان
رأیافزایی شخصیتیcoattail effect, coattailsواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در آن وجهۀ مطلوب یک نامزد سرشناس موجب افزایش آرای همحزبیهایش میشود
رأیکاهی شخصیتیnegative coattail effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در آن وجهۀ نامطلوب یک نامزد سرشناس موجب کاهش آرای همحزبیهایش میشود
رژیم شخصیتنگرpersonality type dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیمی غذایی که به فرد کمک میکند با الگویی منطبق بر گرایشهای فردی خود در انتخاب خوراک و میزان تحرک و در تطابق با محیط، وزن خود را کم کند
پرسشنامة شانزدهعاملی شخصیتSixteen Personality Factor Questionnaire, 16PFواژههای مصوب فرهنگستانپرسشنامهای که کتِل برای سنجش شخصیت براساس شانزده عامل تنظیم کرده است
الگوی پنج بُعد کلانِ شخصیتBig Five personality modelواژههای مصوب فرهنگستانالگویی که بر پایة آن تفاوتهای شخصیت فردی پنج عامل یا بُعد بنیادی دارد