سدعةلغتنامه دهخداسدعة. [ س َ ع َ ] (ع اِ) رنج . (منتهی الارب ). نکبت . (اقرب الموارد): نفذاً لک من کل سدعة؛ یعنی سلامت باد مرتو را از هر رنج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
صدحةلغتنامه دهخداصدحة. [ ص َ ح َ] (ع اِ) مهره ٔ افسون که بدان زنها مردها را بند کنند. (منتهی الارب ). رجوع به صَدَحَة و صُدْحَة شود.
صدحةلغتنامه دهخداصدحة. [ ص ُ ح َ ] (ع اِ) مهره ٔ افسون که بدان زنها مردها را بند کنند. (منتهی الارب ). رجوع به صَدَحة و صَدحَة شود.
صدعةلغتنامه دهخداصدعة. [ ص ِ ع َ ] (ع اِ) گله ٔ شتران . (منتهی الارب ). || رمه ٔ گوسفندان . (منتهی الارب ). رمه . (مهذب الاسماء). || نیمه ای از هر چیزی شکافته بدو نیم . (منتهی الارب ).