شدیداللحنفرهنگ فارسی معین(شَ دُ لْ لَ) [ ع . ] (ص مر.) با لحن تند، زننده (فره ). 2 - درشت گوی (فره ).
شدیدلغتنامه دهخداشدید. [ ش َ ] (ع ص ) دلاور. || توانا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شِداد، اشدّاء. (اقرب الموارد). || بخیل . || سخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- شدیدالحنزوانه ؛ کنایه است از تکبر و عظمت . (از اقرب الموارد).- شدیدا