ششگاولغتنامه دهخداششگاو. [ ش ِ ] (اِخ ) شجگاو. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شجگاو و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 433 شود.
شسوفلغتنامه دهخداشسوف . [ ش ُ ] (ع مص ) شَسافَة. (ناظم الاطباء). خشک کردن چیزی را (متعدی ). (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به شسافة شود. || خشک گردیدن . (لازم ). (منتهی الارب ) (آنندراج ).
شیصاءةلغتنامه دهخداشیصاءة. [ ءَ ] (ع اِ) یکی شیصاء. (آنندراج ). مؤنث شیصاء است . (از اقرب الموارد). رجوع به شیصاء شود. || به معانی شیصة. (از منتهی الارب ). رجوع به شیصة شود.
سازوکار الاکلنگیseesaw mechanismواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی که در آن با وارد کردن یک نوترینوی راستدست در مدل استاندارد ذرات بنیادی میتوان برای نوترینوها جرم اندکی در نظر گرفت
شسفلغتنامه دهخداشسف . [ ش َ ] (ع مص ) پاره کردن غوره ٔ خرما را. (ناظم الاطباء). ولی در متون دیگر دیده نشد.