شش سریلغتنامه دهخداشش سری . [ ش َ / ش ِ س َ ] (ص نسبی ) زر خالص تمام عیار. (ناظم الاطباء) (از برهان ). زر خالص را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). زر خالص را گویند و در رشیدی آمده که بتی بدست یکی از سلاطین اسلام در افتاد که شش سر بر او نقش کرده بودند و آن را بشکستند ز
سس پنیرcheese sauceواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع سسهای سفید طعمدارشده با پنیر که عمدتاً برای پوشش دادن برخی از غذاها مانند نیرشته یا ماهی، به کار میرود
بُرشگر ششبازهsix-base cutter,six-base-pair cutterواژههای مصوب فرهنگستانزیمایهای برشگر که یک توالی ششنوکلئوتیدی خاص را شناسایی میکند و برش میدهد نیز: ششبُر six-cutter
تبجحدیکشنری عربی به فارسیلفاظي کردن , ياوه سرايي کردن , بيهوده گفتن , سرزنش کردن , ياوه سرايي , بيهوده گويي