لغتنامه دهخدا
ایناس . (ع مص ) دیدن چیزی و دانستن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). و منه : آنست منه رشداً؛ ای علمته . (منتهی الارب ). || شنیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آواز شنیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || انس دادن . (منتهی الارب