شعباتلغتنامه دهخداشعبات . [ ش ُ ع َ ] (از ع ، اِ) ج ِ شعبه . (یادداشت مؤلف ).شعبه های بسیار. (از ناظم الاطباء). رجوع به شعبة شود. || فروع . شاخه ها. (فرهنگ فارسی معین ).
شعباتفرهنگ فارسی عمید۱. = شعبه۲. (موسیقی) [قدیمی] مجموع بیستوچهار شعبهای که دوازده مقام موسیقی را تشکیل میدادند.
شهابادلغتنامه دهخداشهاباد.[ ش َ ] (اِخ ) مرکز دهستان بخش حومه ٔ شهرستان بیرجنداست و 99 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). خره ای در قاینات و بیرجند. (یادداشت مؤلف ).
تاسکلغتنامه دهخداتاسک . [ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) از شعبات رودخانه ٔ فهلیان ممسنی . (فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 328).
باهوداسلغتنامه دهخداباهوداس . (اِخ ) نام یکی از شعبات رود بپاه در هند که درمغرب لوهاور جاری است . (از ماللهند بیرونی ص 129).
غرفهtwigواژههای مصوب فرهنگستانشعبة کوچک و تخصصی برای عرضة ردهای خاص یا معدودی از ردههای محصولات یک شرکت در جایی که تأسیس شعبات بزرگتر بهصرفه ارزیابی نمیشود
منشعباتلغتنامه دهخدامنشعبات . [ م ُ ش َ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ منشعبة. جداگردیده . متفرعات . شاخه ها : جملگی متفرعات و منشعبات هر یک به اصول آن ملحق گردانیم . (المعجم چ 1 مدرس رضوی ص 70). رجوع به منشعبة و م