شفونلغتنامه دهخداشفون . [ ش َ ] (ع ص ) رشکین و حسود و غیور. (ناظم الاطباء). غیور که از شدت غیرت و حذر گوشه ٔ چشم از تند نگریستن برنبندد. (از اقرب الموارد). || کسی که با گوشه ٔ چشم و یا به کراهت و اعراض بنگرد کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
شفونلغتنامه دهخداشفون . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَفَن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به کنج چشم نگریستن کسی را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به دنبال چشم نگریستن به کسی . (از تاج المصادر بیهقی ) (دهار). به دنبال چشم نگریستن ، و یعدی بنفسه و بالی . (از المصادر زوزنی چ بینش ص <span clas
سفونلغتنامه دهخداسفون . [ س َ ] (ع ص ) باد خاک روب . ج ، سوافین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
سیفونفرهنگ فارسی عمید۱. لولهای خمیده به شکل زانو که با ایجاد خلٲ مایعات را از مخازن غیر قابل دسترس چون باک بنزین اتومبیل به مخزن دیگری منتقل میکند.۲. ظرف آبی که با کشیدن اهرم آن، به درون لگن توالت تخلیه میشود و آن را میشوید.
شافنلغتنامه دهخداشافن . [ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از شفن . کسی که بکنج چشم بنگرد کسی را یا به تعجب و یا بکراهت و اعراض . (صحاح اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شافن و شفون . (اقرب الموارد). بدم چشم نگرنده . بگوشه ٔ چشم نگرنده . || رشگین و حسود که چشم برنگیرد ا