شلقةلغتنامه دهخداشلقة. [ ش ِ / ش َ ق َ ] (ع اِ) بیضه ٔ سوسمار که می نهد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
شلقةلغتنامه دهخداشلقة. [ ش ِ / ش َ ل َ ق َ ] (ع اِ) کوبه و میخکوب چوبین . (ناظم الاطباء). کوبه که بدان چیزی را شکنند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || چابک سوار. (ناظم الاطباء). || کسی که اسب را تربیت کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شلقةلغتنامه دهخداشلقة.[ ش ِ ق َ ] (ع اِ) کارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به شلطاء شود.
سلکهلغتنامه دهخداسلکه . [ س ُ ک َ ] (ع اِ) کبک بچه ٔ ماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به سلک و سلکانة شود.
سلقعلغتنامه دهخداسلقع. [ س َ ق َ ] (ع ص ، اِ) جای بی نبات . این کلمه تابع بلقع است . یقال بلقع سلقع، یعنی جای خشک بی نبات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین درشت . (مهذب الاسماء). || شترمرغ نر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سلقةلغتنامه دهخداسلقة. [ س َ ل َ ق َ] (ع اِ) دشت هموار نیکوخاک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اسلاق ، سِلقان . (ناظم الاطباء).
سلقةلغتنامه دهخداسلقة. [ س ِ ق َ ] (ع اِ) گرگ ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(مهذب الاسماء). ج ، سلق ، سِلقان . (ناظم الاطباء). || (ص ) زن دراززبان و بدزبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، سلقان . (ناظم الاطباء).