زادآوری پیشهنگامadvance regeneration, advance growth, advance reproductionواژههای مصوب فرهنگستانتجدید حیات طبیعی جنگل که پیش از زادآوری برنامهریزیشده در زیراشکوب جنگل وجود دارد
سناملغتنامه دهخداسنام . [ س َ] (ع اِ) کوهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوهان (شتر) ج ، اَسْمِنَه . (مهذب الاسماء) (غیاث ) : زمام او طریق او و راهبرسنام او و دست او عصای او. منوچهری (دیوان ص 83).گ
شناملغتنامه دهخداشنام . [ ] (اِخ ) (بمعنی پیشانی خرسها) یکی از مرز و بوم اراضی موعود است که فیمابین عینان و ربله واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).
شهنامهلغتنامه دهخداشهنامه . [ ش َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهنامه . نامه ٔ شاهان . کتابی که در آن اعمال و افعال و کارنامه ٔشاهان نوشته شود. رجوع به شاهنامه شود : شهی کو بترسد ز درویش بودبه شهنامه اورا نشاید ستود.فردوسی (ط
شهنامه خوانلغتنامه دهخداشهنامه خوان . [ ش َ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) شاهنامه خوان . که شاهنامه خواند به آواز در مجالس : ز شاهان چنو کس نپرورد چرخ شنیدستم این من ز شهنامه خوان . <p class="au
شهنامه خوانیلغتنامه دهخداشهنامه خوانی . [ ش َ م َ / م ِ خوا / خا ] شاهنامه خوان . خواندن شاهنامه در مجالس و مجامع. رجوع به شاهنامه خوانی شود.
شهنامهلغتنامه دهخداشهنامه . [ ش َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهنامه . نامه ٔ شاهان . کتابی که در آن اعمال و افعال و کارنامه ٔشاهان نوشته شود. رجوع به شاهنامه شود : شهی کو بترسد ز درویش بودبه شهنامه اورا نشاید ستود.فردوسی (ط
شهنامه خوانلغتنامه دهخداشهنامه خوان . [ ش َ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) شاهنامه خوان . که شاهنامه خواند به آواز در مجالس : ز شاهان چنو کس نپرورد چرخ شنیدستم این من ز شهنامه خوان . <p class="au
شهنامه خوانیلغتنامه دهخداشهنامه خوانی . [ ش َ م َ / م ِ خوا / خا ] شاهنامه خوان . خواندن شاهنامه در مجالس و مجامع. رجوع به شاهنامه خوانی شود.