شهیرلغتنامه دهخداشهیر. [ ش َ ] (ع ص ) بزرگ نام آور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نامی بلندآوازه . (از اقرب الموارد). || جای معروف و مذکور. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (غیاث ). || مشهور. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- شهر شهیر؛ شهر معروف و مشهور. (ناظ
شهیرفرهنگ مترادف و متضادبنام، پرآوازه، سرشناس، شهره، مشهور، معروف، نامآور، نامدار، نامور، نامی ≠ گمنام
تسلیم برشیshear yielding, shear bandingواژههای مصوب فرهنگستانوارد آوردن تنش بر ماده، فراتر از نقطۀ تسلیم، چنانچه بدون تغییر حجم دچار کجریختی شود
شارش برشیshear flow, shear layerواژههای مصوب فرهنگستان1. در مکانیک سیالات، شارشی که در آن تنش برشی وجود دارد 2. در مکانیک جامدات، حاصلضرب تنش برشی در کوچکترین بعد سطحمقطع یک عضو جدارنازک
چینش قائم باد تکسمتیunidirectional vertical wind shear, rectilinear wind shearواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن جهت بُردار چینش قائم باد با ارتفاع تغییر نمیکند
برش 8shearواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که نیروهای داخلی پدیدآورندۀ آن موجب لغزش یک صفحه بر صفحۀ مجاور شود
شهیرةلغتنامه دهخداشهیرة. [ش َ رَ ] (ع ص ) أتان شهیرة؛ خر ماده ٔ پهن تن فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || امراءة شهیرة؛ زنی بزرگ پهن . (مهذب الاسماء). زن پهن تن فراخ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زن پیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
شهیر شدنلغتنامه دهخداشهیر شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نامی شدن . مشهور شدن : علی آن یافت ز تشریف که در روز غدیرشد چو خورشید درخشنده در آفاق شهیر.ناصرخسرو.
شهیر شدنلغتنامه دهخداشهیر شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نامی شدن . مشهور شدن : علی آن یافت ز تشریف که در روز غدیرشد چو خورشید درخشنده در آفاق شهیر.ناصرخسرو.
شهیرةلغتنامه دهخداشهیرة. [ش َ رَ ] (ع ص ) أتان شهیرة؛ خر ماده ٔ پهن تن فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || امراءة شهیرة؛ زنی بزرگ پهن . (مهذب الاسماء). زن پهن تن فراخ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زن پیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
تشهیرلغتنامه دهخداتشهیر. [ ت َ ] (ع مص ) آشکارا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسوا کردن کسی را.(از اقرب الموارد). شهرت دادن رسوایی کسی را چنانکه کسی را بر خر سوار کرده بشهر گردانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || شمشیر برکشیدن از نیام وبرداشتن آن بر مردم یا عام است . (منتهی الارب )