شوائبلغتنامه دهخداشوائب . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شائبة. (منتهی الارب ). آمیزشها و آمیختگیها و آلودگیها. (غیاث اللغات ). اقذار. ادناس : شوائب کدورت از مشارع و مشارب آن مملکت برخاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 213). ما نیز در اقسام اسقام و نو
سوابلغتنامه دهخداسواب . [ س َ ] (اِ) بالا شدن و چکیدن آب را گویند از چیزی همچو از کیسه ٔ ماست و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ). پالایش و چکیدگی آب از چیزی مانند کیسه ٔ ماست . (ناظم الاطباء).
شوابلغتنامه دهخداشواب . [ ش َ واب ب ] (ع ص ، اِ) ج ِ شابة، به معنی زن جوان . (از منتهی الارب ). و رجوع به شابة شود.
شوایبلغتنامه دهخداشوایب . [ ش َ ی ِ ] (ع اِ) شوائب . ج ِ شائبة. آلودگیها : و کار آن ملک را از شوایب کدورات صافی گردانید. (جهانگشای جوینی ). و جانبین از شوایب خلاف صافی ، خراسان از طغات و عدات پاک گشت . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به شوائب و شائبة شود.
شوایبلغتنامه دهخداشوایب . [ ش َ ی ِ ] (ع اِ) شوائب . ج ِ شائبة. آلودگیها : و کار آن ملک را از شوایب کدورات صافی گردانید. (جهانگشای جوینی ). و جانبین از شوایب خلاف صافی ، خراسان از طغات و عدات پاک گشت . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به شوائب و شائبة شود.
معمور گشتنلغتنامه دهخدامعمور گشتن . [ م َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) معمور گردیدن . اصلاح شدن . بهبود یافتن : حال مودت از شوائب کدورت صافی شد و ذات البین معمور گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
اوصابلغتنامه دهخدااوصاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَصَب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیماریها و امراض : ما نیز در اقسام اسقام و نوائب اوصاب و شوائب اعلال بر امید اقامت و ایلال مغرور و مسرورمیباشیم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به وصب شود.
آمیختگیلغتنامه دهخداآمیختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) امتزاج . اختلاط. شوب . || الفت . معاشرت . خلطه و آمیزش : چون ... آمیختگی آمد... بازار مضرِّبان و مفسدان کاسد گردد. (تاریخ بیهقی ).- آمیختگی دادن ؛ تألیف .<b