شواتلغتنامه دهخداشوات . [ ش َ / ش ُ ] (اِ) شواد. شوار. شوال . شوالک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پرنده ای است از جنس مرغابی و آن را سرخاب گویند وبعضی گفته اند مرغی است به سرخی مایل و هر زمان به رنگی و لونی برآید و به عربی بوقلمون و ابوبراقش خوانند. (برهان ). سر
چسب الکلسنجsweat patchواژههای مصوب فرهنگستانچسبی که ازطریق جذب عرق پوست، مقدار الکل موجود در آن را میسنجد
عرقِ بارcargo sweatواژههای مصوب فرهنگستانرطوبتی که در هنگام ورود کشتی از منطقۀ سرد به منطقۀ گرم، در نتیجۀ دیرتر گرم شدن بار نسبت به محیط، بر روی بار مینشیند
هراش قلعtin sweatواژههای مصوب فرهنگستاندانههای قلع بر روی سطح قطعۀ ریختگی برنزی ناشی از جدانشینی معکوس
شوارلغتنامه دهخداشوار. [ ش َ / ش ُ ] (اِ) بمعنی شوات ، نوعی از مرغابی و آن را سرخاب نیز گویند و بوقلمون را هم گفته اند. (برهان ). نوعی از مرغابی و سرخاب و چرخال و بوقلمون . (ناظم الاطباء). رجوع به شوات و شواد شود.
شوادلغتنامه دهخداشواد. [ ش َ / ش ُ ] (اِ) شوات . شوار. بوقلمون . سرخاب . شوات . (ناظم الاطباء) : چو هدهد زمین بوسه دادم بشکرسخن رنگ دادم چو پر شواد. سوزنی .و رجوع به شوات و شوار شود. || شعله و زبان
رشواتلغتنامه دهخدارشوات . [ رِ ش َ] (ع اِ) رِشْوات . ج ِ رِشْوَة. (ناظم الاطباء). و رجوع به رِشْوات . و رَشْوة و رِشْوَة و رُشْوَة شود.
رشواتلغتنامه دهخدارشوات . [رِ ] (ع اِ) رِشَوات . ج ِ رِشْوَة. (ناظم الاطباء). رجوع به رِشَوات و رُشْوة و رَشْوَة و رِشْوَة شود.
قشواتلغتنامه دهخداقشوات . [ ق َ ش َ ] (ع اِ) ج ِ قشوة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قشوة شود.