لغتنامه دهخدا
عسلج . [ ع ُ ل ُ ] (ع ص ) قَوام عسلج ؛ قد نازک و نرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شباب عسلج ؛ جوان تمام و کامل . (از اقرب الموارد). || (اِ) شاخ نرم و خمیده و سبز و آنچه نخستین برآید. (منتهی الارب ). آنچه نرم و سبز باشد از شاخه های درخت و رَز و آنچه ابتدا روئیده باشد