شوکرانلغتنامه دهخداشوکران . [ ش َ / شُو ک َ ] (اِ) گیاهی است دوایی که خوردن بیخ آن جنون آورد و بعضی گویند بیخی است کوهی و آن را دورس گویند و در تفت که از ولایت یزد است میشود و آن را دورس تفتی میگویند و شوکران تخم آن است و آن را به عربی طَحْماء خوانند. (برهان ).
شوکرانفرهنگ فارسی عمید۱. مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی به همین نام به دست میآید؛ دورس؛ بیخ تفت؛ تودریون.۲. (زیستشناسی) گیاهی شبیه جعفری با شاخههای چتری و گلهای سفید که این مادۀ سمی از آن به دست میآید.
شوکرانفرهنگ فارسی معین(شُ کَ) (اِ.) گیاهی است که مسمومیت حاصل از عصارة گیاه مزبور عوارض شدیدی را در انسان تولید می کند.
عسل شوکرانلغتنامه دهخداعسل شوکران . [ ع َ س َ ل ِ ش َ / شُو ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ادویه است و محرورین را مضر است . (از فهرست مخزن الادویة).
عسل شوکرانلغتنامه دهخداعسل شوکران . [ ع َ س َ ل ِ ش َ / شُو ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ادویه است و محرورین را مضر است . (از فهرست مخزن الادویة).
عسل شوکرانلغتنامه دهخداعسل شوکران . [ ع َ س َ ل ِ ش َ / شُو ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ادویه است و محرورین را مضر است . (از فهرست مخزن الادویة).