شپشاپلغتنامه دهخداشپشاپ . [ ش َ ] (اِ صوت مرکب ) شپاشاپ . شپ شپ . صدا و آواز پی درپی خوردن پیکان تیر باشد به جایی . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ) : ز چکچاک گرز و ز شپشاپ تیربرآورد از جان دشمن نفیر.فردوسی .
شپشاپفرهنگ فارسی عمید= شپاشاپ: ◻︎ زچکچاک گرز و ز شپشاپ تیر / برآورد از جان دشمن نفیر (فردوسی: مجمعالفرس: شپاشاپ).
دولفین کوهاندار اطلسیSousa teusziiواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان که بالۀ پشتی آن بهطور غیرمعمول منحنی و خمیده است و کوهان یا قوز کوچکی بر روی قسمت پشتی دارد
دولفین کوهاندار چینیSousa chinensisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان با پیشانی شیبدار که بالۀ پشتی دوطبقۀ آن شامل یک بالۀ کوچکتر است که بر روی قوز طویل پشتی قرار گرفته است
سیساءلغتنامه دهخداسیساء. (ع اِ) جای پیوند مهره های پشت . || جای برنشست از ستور. || سر کتف اسب .مهره ٔ پشت خر. ج ، سیاسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
شیشاءلغتنامه دهخداشیشاء. (ع اِ) خرمای هسته سخت ناکرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صیصاء را گاهی شیشاء نیز گویند. (از المعرب جوالیقی ذیل ص 217). رجوع به صیصاء و شیش شود.
شپاشاپلغتنامه دهخداشپاشاپ . [ ش َ ] (اِصوت مرکب ) آواز و صدای پیکان تیر باشد که پی درپی درجایی بخورد. (برهان ) (ناظم الاطباء). شپشاپ . شپ شپ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آواز تیرهای پی هم انداخته . (فرهنگ نظام ). آواز صدای پیکان تیر که پی درپی افکنندو آن را شپشاپ نیز گویند. (انجمن آرا) <span clas
چکچاکلغتنامه دهخداچکچاک . [ چ َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز پی در پی زدن گرز و شمشیر و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). آواز ضرب گرز و شمشیر که از پی هم زنند. (جهانگیری ). آواز گرز و شمشیر که در پی هم زنند. (انجمن آرا). صدا و آواز برخورد پی در پی شمشیر و گرز و جز آن . (ناظم الاطباء). چکاچاک و چک
شپ شپلغتنامه دهخداشپ شپ . [ ش َ ش َ ] (اِ صوت مرکب ) شپشاپ . شباشاپ . آواز تیر انداختن پی درپی را گویند. (از برهان ). آواز پی هم انداختن تیر است . (فرهنگ نظام ). آواز پیاپی خوردن پیکان تیرهاست به جایی . (از ناظم الاطباء) : ز بس شپ شپ تیر و جر کمان زمین گشت لرزان