۱. [مقابلِ درست] خرد شده؛ قطعهقطعه شده.
۲. (صفت فاعلی) [مجاز] ویژگی کسی که بر اثر بیماری یا اندوه شادابی و جوانی خود را از دست داده باشد.
۳. [مجاز] آزرده؛ ناراحت؛ غمگین.
۴. (اسم) (هنر) در خوشنویسی، یکی از خطهای فارسی، برگرفته از خط نستعلیق که دارای انحنا و پیوستگی میباشد و در نامهنگاریها به کار میرفته است.
۵. (اسم) (موسیقی) گوشهای در آواز بیات تُرک از ملحقات دستگاه ماهور.
۶. [قدیمی، مجاز] شرمگین؛ خجل.
۱. خرد، ریز
۲. گسسته
۳. مکسر، منکسر
۴. پیر، ضعیف، ناتوان ≠ سالم