شکوبلغتنامه دهخداشکوب . [ ش ُ ] (اِ) دستار. مندیل . (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ). دستار را گویند. (از فرهنگ جهانگیری ). || رومال . دستمال . (ناظم الاطباء).
شقوبلغتنامه دهخداشقوب . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَقْب و شِقْب . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شقب ، به معنی مغاکی میان دو کوه یا شکاف کوه . (آنندراج ). رجوع به شقب شود.
سکوبلغتنامه دهخداسکوب . [ س َ ] (ع ص ) آب ریزان . (آنندراج ). ابر آب ریزان . ج ِ سکب . (مهذب الاسماء). سیالة التی یصب علی العضوقلیلا قلیلا عن قریب قال ابوالفرج الفرق بینه و بین النطول ان النطول یستعمل فی الشی ٔ الرقیق . ج ، سکوبات .
سکوبلغتنامه دهخداسکوب . [ س ُ ] (ع مص ) ریخته شدن آب . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (آنندراج ).
topgallantدیکشنری انگلیسی به فارسیبالاخره، سکوب بالای دکل کشتی، بالاترین شکوب دکل کشتی، وسایل بی مصرف کشتی
شوبلغتنامه دهخداشوب . (اِ) دستار. مندیل . (برهان ) (آنندراج ). دستار. شبوب و شکوب نیز گفته اند. (سروری ). دستار. (فرهنگ جهانگیری ). روپاک . عمامه . (یادداشت مؤلف ) : سر برهنه که تا نهد به سرم شوب دربسته ٔ چو خرمن خویش . سوزنی .||
دستارلغتنامه دهخدادستار. [ دَ ] (اِ مرکب ) از: دست + ار، پسوند نسبت . مندیل و روپاک . (برهان ). روپاک و دستمال و شکوب و شوب و فوته . (ناظم الاطباء). بتوزه . بدرزه . دزک . دستا. دست خوش . شسته . شوب . فَدام . (منتهی الارب ). فلرز. فلرزنگ . فلغز. گرنک . لارزه . مندیل . (دهار) (منتهی الارب ). نَش
آشکوبلغتنامه دهخداآشکوب . (اِ) (از پهلوی آشکپ ، سقف . بام . مرتبه و طبقه ٔ بناء) طبقه و مرتبه ٔ خانه . آشیان . آشکو. بربار. برباره . برواره : بر آشکوب نخستینْش دست فکرت من بزیر پای فلک را چو نردبان افکند. کمال اسماعیل . || هر یک از
آشکوبفرهنگ فارسی عمید۱. سقف.۲. هر طبقه از بنا: ◻︎ بر آشکوب نخستینْشْ دست فکرت من / به زیر پای فلک را چو نردبان افکند (کمالالدیناسماعیل: ۲۸۵).۳. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین.