شکیبالغتنامه دهخداشکیبا. [ ش ِ / ش َ ] (نف ) صبور. تحمل کننده . آرام گیرنده . متحمل . بردبار. صابر. (برهان ) (ناظم الاطباء). صبور. آرمیده . (فرهنگ اوبهی )(لغت فرس اسدی ). صبرکننده . (آنندراج ) (غیاث ) (انجمن آرا). صبار. صبیر. بردبار. صابر. آرام . باآرامش و متی
شکیباییلغتنامه دهخداشکیبایی . [ ش ِ / ش َ ] (حامص ) بردباری . صبر. تحمل . صبر بسیار و حلم و حوصله . (ناظم الاطباء).آرام گیرندگی . صبر و تحمل کنندگی باشد. (آنندراج ). صبر. اصطبار. صابری . صبوری . شکیب . شکیبا بودن . حلم . بردباری . مصابرت . تحمل . (یادداشت مؤلف
سکبالغتنامه دهخداسکبا. [ س ِ ] (اِ مرکب )از سک (سرکه ) + با (ابا). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام آشی است که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنان است که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف کنند و وجه تسمیه اش سرکه با است چه سک به معنی سرکه
سکبافرهنگ فارسی عمیدآش بلغور که در آن سرکه بریزند؛ آش سرکه: ◻︎ گر برای شوربایی بر در اینها روی / اولت سکبا دهند از چهره آنگه شوربا (خاقانی: ۲).
شکیباییدنلغتنامه دهخداشکیباییدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) صبر کردن . تحمل نمودن . قرار و آرام گرفتن . صبر داشتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). رجوع به شکیبیدن شود.
شکیبانیدنلغتنامه دهخداشکیبانیدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) به صبر و تحمل امر فرمودن و نصیحت کردن به صبر و شکیبایی . بردبار و صابر ساختن کسی را. (ناظم الاطباء).
شکیباییلغتنامه دهخداشکیبایی . [ ش ِ / ش َ ] (حامص ) بردباری . صبر. تحمل . صبر بسیار و حلم و حوصله . (ناظم الاطباء).آرام گیرندگی . صبر و تحمل کنندگی باشد. (آنندراج ). صبر. اصطبار. صابری . صبوری . شکیب . شکیبا بودن . حلم . بردباری . مصابرت . تحمل . (یادداشت مؤلف
شکیباییدنلغتنامه دهخداشکیباییدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) صبر کردن . تحمل نمودن . قرار و آرام گرفتن . صبر داشتن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). رجوع به شکیبیدن شود.
شکیبا شدنلغتنامه دهخداشکیبا شدن . [ ش ِ / ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قرار گرفتن . آرام شدن . متحمل شدن . صبرکردن : صنما بی تو دلم هیچ شکیبا نشودوگر امروز شکیبا شد فردا نشود. منوچهری .چه بودی کزین خواب زیرک
شکیبانیدنلغتنامه دهخداشکیبانیدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) به صبر و تحمل امر فرمودن و نصیحت کردن به صبر و شکیبایی . بردبار و صابر ساختن کسی را. (ناظم الاطباء).
شکیباییلغتنامه دهخداشکیبایی . [ ش ِ / ش َ ] (حامص ) بردباری . صبر. تحمل . صبر بسیار و حلم و حوصله . (ناظم الاطباء).آرام گیرندگی . صبر و تحمل کنندگی باشد. (آنندراج ). صبر. اصطبار. صابری . صبوری . شکیب . شکیبا بودن . حلم . بردباری . مصابرت . تحمل . (یادداشت مؤلف
ناشکیبالغتنامه دهخداناشکیبا. [ ش ِ ] (ص مرکب ) بی صبر. بی حوصله . بی ثبات . بی قرار. (ناظم الاطباء). جزوع . هلوع . (دهار). بی تاب . که شکیب و آرام و قرار ندارد. مقابل شکیبا : در صحبت آن نگار زیبامی بود ولیک ناشکیبا. نظامی .مکن با من ن