سیرزارلغتنامه دهخداسیرزار. (اِخ ) دهی است از دهستان کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز. دارای 515 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سیرزارلغتنامه دهخداسیرزار. (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 153 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، بنشن . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سیرزارلغتنامه دهخداسیرزار. (اِخ ) دهی است از دهستان میان فرجام بخش تربت جام شهرستان مشهد. دارای 149 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، پنبه . شغل اهالی زراعت ، مالداری و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).<
زورلغتنامه دهخدازور. (اِ) توانایی . قوه . قوت . نیرو. (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). قوت و توانایی و با لفظ زدن و آوردن و داشتن و رسیدن و دادن مستعمل است . (آنندراج ).قوت . قدرت . نیرو. هنگ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). قوت . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ... در زبان کنونی به ضم اول و در ق