شیرفهمفرهنگ فارسی عمیدویژگی کسی که چیزی را کاملاً فهمیده.⟨ شیرفهم کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] فهماندن. Δ به جای خرفهم کردن که زنندهتر است.
شیرفهم کردنلغتنامه دهخداشیرفهم کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، جزٔبجزء توضیح دادن و روشن ساختن موضوع . به مزاح ، بجای خرفهم کردن . به کنایه ، خرفهم کردن . (یادداشت مؤلف ). فهماندن با رنج و زحمت (به معنی خرفهم کردن ، منتهی به لسان مؤدب تر): «پس از دو ساعت گفتگومطلب را به او شیرفهم
شیرفهم کردنلغتنامه دهخداشیرفهم کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، جزٔبجزء توضیح دادن و روشن ساختن موضوع . به مزاح ، بجای خرفهم کردن . به کنایه ، خرفهم کردن . (یادداشت مؤلف ). فهماندن با رنج و زحمت (به معنی خرفهم کردن ، منتهی به لسان مؤدب تر): «پس از دو ساعت گفتگومطلب را به او شیرفهم
شیرفهم کردنلغتنامه دهخداشیرفهم کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، جزٔبجزء توضیح دادن و روشن ساختن موضوع . به مزاح ، بجای خرفهم کردن . به کنایه ، خرفهم کردن . (یادداشت مؤلف ). فهماندن با رنج و زحمت (به معنی خرفهم کردن ، منتهی به لسان مؤدب تر): «پس از دو ساعت گفتگومطلب را به او شیرفهم