سگستلغتنامه دهخداسگست . [ س ُ گ ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) انقطاع و بی سگست به معنی بی انقطاع . (غیاث ) (آنندراج ).
سیصدلغتنامه دهخداسیصد. [ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) سه بار صد. 300. دویست بعلاوه ٔ صد. (فرهنگ فارسی معین ) : و آن هفت کنیز و سیصد زن که داشت ... (قصص الانبیاء). || کنایه از بسیار. (آنندراج ). هر عدد بسیاری . (ناظم الاطباء) <s
ششتلغتنامه دهخداششت . [ ش ُ ] (ص ) پست و دون و فرومایه و پلید. || ناگوار. || کریه و زشت . || رسوا. || قبیح و بد. (ناظم الاطباء).اما این معنی و معانی قبلی کلمه مخصوص این فرهنگ است و در فرهنگهای دیگر که در دسترس بود، دیده نشده .
شصتلغتنامه دهخداشصت . [ ش َ ] (اِ) شست . قلاب ماهیگیری . (از ناظم الاطباء). شست . شص . دام ماهی . دام ماهیگیری . تور ماهیگیری . (یادداشت مؤلف ) : در شصت فتاده ام چو ماهی آیا بود آنکه دست گیرد. حافظ. || ابهام . انگشت نر. انگشت کوت
شصتلغتنامه دهخداشصت . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. آب آن از چشمه و قنات و سکنه ٔ آن 175 تن و محصول آنجا غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شیستوارگیschistosityواژههای مصوب فرهنگستانبرگوارگی در شیست یا دیگر سنگهای بلورین دانهدرشت که ناشی از صفبندی موازی دانههای کانیِ صفحهای (میکا) یا بلورهای نابرابر کانیهای دیگر باشد
فتی شیستفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه بت یا چیز غیر ذیروحی را پرستش کند.۲. (روانشناسی) مبتلا به فتیشیم.
شیستوارگی صفحۀ محوریaxial plane schistosityواژههای مصوب فرهنگستانشیستوارگی در سنگها که به موازات صفحۀ محوری چین توسعه یافته است
ساختار چشمیaugen structure, eye structureواژههای مصوب فرهنگستانساختاری در برخی از شیستها و گنیسها و گرانیتها که در آن برخی از اجزای سازنده (کوارتز، فلدسپار، گارنت) به شکل بیضی یا عدسی فشرده شده و با پولکهایی از میکا احاطه شدهاند
ابن مفرغلغتنامه دهخداابن مفرغ . [ اِ ن ُ م ُ ف َرْ رِ ] (اِخ ) یزیدبن زیادبن ربیعةبن ذی العشیره ٔ حمیری شاعر. جد چهارم سید اسماعیل حمیری . و مفرغ چنانکه در اغانی آمده لقب ربیعه است ، و هم در اغانی است که گفتن ربیعةبن مفرغ خطاست . آنگاه که عبادبن زیاد برادر کهتر عبیداﷲ معروف مأمور سیستان و نواحی
شیستوارگیschistosityواژههای مصوب فرهنگستانبرگوارگی در شیست یا دیگر سنگهای بلورین دانهدرشت که ناشی از صفبندی موازی دانههای کانیِ صفحهای (میکا) یا بلورهای نابرابر کانیهای دیگر باشد
شیستوارگی صفحۀ محوریaxial plane schistosityواژههای مصوب فرهنگستانشیستوارگی در سنگها که به موازات صفحۀ محوری چین توسعه یافته است
فاشیستلغتنامه دهخدافاشیست . (فرانسوی ، ص ) کسی که پیرو فلسفه ٔ فاشیسم باشد. رجوع به فاشیسم شود. || (اِخ ) عضو حزب ملی ایتالیا که در 1919 م . بوسیله ٔ موسولینی تأسیس شد. (حییم ).
انارشیستلغتنامه دهخداانارشیست . [ اَ ] (فرانسوی ، ص ) (اصطلاح سیاسی ) هرج و مرج طلب . هرج و مرج خواه . || (اصطلاح سیاسی ) آنکه طرفدار اغتشاش و بی نظمی کشور است . (فرهنگ فارسی معین ).
فتی شیستفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه بت یا چیز غیر ذیروحی را پرستش کند.۲. (روانشناسی) مبتلا به فتیشیم.
آنارشیستفرهنگ فارسی عمید۱. طرفدار آنارشیسم.۲. کسی که خواهان ایجاد اغتشاش و بینظمی است؛ هرجومرج طلب.