شیطانیلغتنامه دهخداشیطانی . [ ش َ ] (اِخ ) شیطانیه . فرقه ای است منسوب به شیطان الطاق . (از لباب الانساب ). رجوع به شیطانیه شود.
شیطانیلغتنامه دهخداشیطانی .[ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شیطان . (ناظم الاطباء). مقابل رحمانی : عملیات شیطانی . (یادداشت مؤلف ).- خوابهای شیطانی ؛ اضغاث احلام . (یادداشت مؤلف ). || محتلم . (یادداشت مؤلف ). حالت احتلام دارنده . || نام قسمی کاغذ. (ی
شیطانیدیکشنری فارسی به انگلیسیdemoniac, devilish, evil, fiendish, foul, hellish, infernal, Mephistophelean, monstrous, satanic
پستانیmammaواژههای مصوب فرهنگستانابر فرعی به شکل برجستگیهای آویزان، مانند پستانهای گاو، در سطح زیرین ابر؛ این ابر فرعی اکثراًًً همراه با پرسا و پرساکومهای و پرساپوشنی و پوشنکومهای و کومهایبارا میآید
شیطانیهلغتنامه دهخداشیطانیه . [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) شیطانیة. نامی است که معاندان شیعه به پیروان محمدبن نعمان ملقب به مؤمن الطاق داده اند، چه آنان محمد را شیطان الطاق می گفتند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون نویسد: فرقه ای از غُلات شیعه اند و منسوب به محمدبن نعمان ملقب به شیطان می باشند. او گفته که
شیطانیهلغتنامه دهخداشیطانیه . [ ش َ نی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِمص ) شیطانیة. عناد و خودسری و نافرمانی و سرکشی . || غرور و تکبر. (ناظم الاطباء). رجوع به شیطانی شود.
شیطانی شدنلغتنامه دهخداشیطانی شدن . [ ش َ /ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، احتلام . محتلم گشتن . حلم . خواب دیدن . جنب شدن در خواب . محتلم شدن در خواب ، و آن بیشتر پسران را دست دهد. (یادداشت مؤلف ). کنایه از محتلم شدن است . (آنندراج ) :</s
شیطانی کردنلغتنامه دهخداشیطانی کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شیطنت نمودن (طفل ). شوخی و ناآرامی کردن بچه . شیطنت . درجستن و فروجستن و دویدن و فریاد کردن کودک چنانکه طبع کودک است . بازیهای پر داد و فریاد کردن بچه . (یادداشت مؤلف ). || محتلم کردن . جنب ساختن
بازی شیطانیلغتنامه دهخدابازی شیطانی . [ ی ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) احتلام . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ).
شیطانی شدنلغتنامه دهخداشیطانی شدن . [ ش َ /ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، احتلام . محتلم گشتن . حلم . خواب دیدن . جنب شدن در خواب . محتلم شدن در خواب ، و آن بیشتر پسران را دست دهد. (یادداشت مؤلف ). کنایه از محتلم شدن است . (آنندراج ) :</s
شیطانی کردنلغتنامه دهخداشیطانی کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شیطنت نمودن (طفل ). شوخی و ناآرامی کردن بچه . شیطنت . درجستن و فروجستن و دویدن و فریاد کردن کودک چنانکه طبع کودک است . بازیهای پر داد و فریاد کردن بچه . (یادداشت مؤلف ). || محتلم کردن . جنب ساختن
شیطانیهلغتنامه دهخداشیطانیه . [ ش َ نی ی َ ] (اِخ ) شیطانیة. نامی است که معاندان شیعه به پیروان محمدبن نعمان ملقب به مؤمن الطاق داده اند، چه آنان محمد را شیطان الطاق می گفتند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون نویسد: فرقه ای از غُلات شیعه اند و منسوب به محمدبن نعمان ملقب به شیطان می باشند. او گفته که
شیطانیهلغتنامه دهخداشیطانیه . [ ش َ نی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِمص ) شیطانیة. عناد و خودسری و نافرمانی و سرکشی . || غرور و تکبر. (ناظم الاطباء). رجوع به شیطانی شود.
بازی شیطانیلغتنامه دهخدابازی شیطانی . [ ی ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) احتلام . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ).