شیولغتنامه دهخداشیو. [ وْ ] (اِ) کمان تیراندازی را گویند. (آنندراج ) (برهان ). کمان . قوس . (یادداشت مؤلف ) (از ناظم الاطباء) : چو با تیغ نزدیک شد ریو نیوبه زه برنهاد آن خمانیده شیو. فردوسی . || به معنی شیب است که نقیض بالا باشد.
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
میلگاردانdrive shaft, Cardan shaft, driving shaft, propeller shaft, prop shaft, transmission shaft, Cardan drive, Cardan drive shaftواژههای مصوب فرهنگستانمحوری که توان را از خروجی جعبهدنده به دیفرانسیل منتقل میکند متـ . میلمحرک
میل پروانهpropeller shaft, tail shaft, screw shaftواژههای مصوب فرهنگستانبخش انتهایی محور انتقال نیرو از موتور که پروانه به آن متصل است
پخش گرماییthermal diffusionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن شیو دما در مخلوطی از شارهها به شیو غلظت در اجزای آن منجر میشود
شیوه کارلغتنامه دهخداشیوه کار. [ شی وَ / وِ ] (ص مرکب ) شیوه گر. شیوه باز. (ناظم الاطباء). رجوع به شیوه باز شود.
مقدیشیولغتنامه دهخدامقدیشیو. [ م ُ ق َ ] (اِخ ) شهری است در افریقای شرقی در کنار اقیانوس هند. پایتخت صومالی است و 170000 تن سکنه دارد. عربها در اواسط قرن نهم میلادی در زمان جنگهای خلفا و قرمطیان ازجزیره و خاصه از الحساء بدانجا مهاجرت کردند. و رجوع به اعلام المنج
تشیولغتنامه دهخداتشیؤ. [ ت َ ش َی ْ ی ُءْ ] (ع مص ) ساکن شدن خشم کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ).
آرشیوفرهنگ فارسی عمید۱. جایی که اسناد ادارات دولتی یا بنگاههای ملی نگهداری میشود.۲. مجموعۀ اوراق، اسناد و مدارک که آنها را در جای مخصوص نگه دارند؛ بایگانی.