لغتنامه دهخدا
صابر. [ ب ِ ] (اِخ ) (ادیب ...) قطعه ٔ ذیل از اوست در وصف شراب :ساقی بده آن شراب گلگون راگز گونه خجل کند طبرخون راخواهی که رخ تو رنگ گل گیرداز کف مده آن شراب گلگون راناخوش نتوان گذاشت بی باده وقت خوش و ساعت همایون راآن باده عقیق ناب را ماندچونا