صابونیهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی از تیرۀ میخکها با ساقۀ راست، برگهای بزرگ، و گلهای سفید یا صورتی. ساقه و برگ آن دارای مادۀ لعابی است و در آب کف میکند.
صابونهلغتنامه دهخداصابونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) زن پیر باشد به زبان آسیان . (فرهنگ اوبهی خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). و ظاهراً این صورت مصحف صابوته باشد. رجوع به صابوته در همین لغت نامه و لغت نامه ٔ اسدی شود.
سابانهلغتنامه دهخداسابانه . [ن َ ] (اِخ ) رودی است در امریکای مرکزی در تنگه ٔ پاناما و جمهوری کلمبیا که از شمال به جنوب جریان دارد و بخلیج داریان می ریزد. مد دریا در مصب این رودخانه تاسی هزارگز ببالا اثر میکند و در آن حال عرض رودخانه به چهار هزار گز میرسد.
صابونیفرهنگ فارسی عمید۱. چیزی که به کف صابون آغشته شده است.۲. (اسم، صفت) صابونساز؛ صابونفروش.۳. (زیستشناسی) ویژگی هریک از گیاهانی که مانند صابون خاصیت پاککنندگی دارند.
زولهلغتنامه دهخدازوله . [ ل َ/ ل ِ ] (اِ) در همدان صابونیه را گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فو. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (یادداشت ایضاً). به لغت جرجان فو است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
عرق الحلاوةلغتنامه دهخداعرق الحلاوة. [ ع ِ قُل ْ ح َ وَ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ میخکها که ارتفاعش بین 40 تا 80 سانتیمتر است . ساقه اش راست و برگهایش بزرگ و متقابل و دارای رنگ سبز زیبا است . گلهایش بزرگ و معطر و معمولا" گل