خائرلغتنامه دهخداخائر. [ ءِ ] (ع ص ) ضعیف . || نعت است از خیر، یعنی نیکو و گزیده و صاحب خیر. (منتهی الارب ).
خیرمندلغتنامه دهخداخیرمند. [ خ َ / خ ِ م َ ] (ص مرکب ) صاحب خیر. باخیر. بابرکت . باخیر و برکت : شاه نامش خجسته دید بفال گفت کای خیرمند چاره سگال .نظامی .