صامتفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ ناطق] ساکت؛ خاموش.۲. ناتوان در سخن گفتن.۳. (سینما، تئاتر) ویژگی فیلم بدون صدا.۵. (اسم) (زبانشناسی) واجی که در گذر خود از اندامهای گویایی به مانعی برخورد میکند، مانند ج، د، ر؛ همخوان؛ بیصدا.۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] زروسیم.⟨ صامتوناطق: [قدیمی، مجاز] د
صامتلغتنامه دهخداصامت . [ م ِ ] (اِخ ) شیخ طوسی در رجال او را در شمار اصحاب امام باقر محمدبن علی (ع ) آورده و گویا امامی است . (تنقیح المقال ج 2 ص 95).
صامتلغتنامه دهخداصامت . [ م ِ ] (اِخ ) مولای حبیب بن خراش تمیمی صحابی و مجهول الحال است . (تنقیح المقال ج 2 ص 95). در قاموس الاعلام گوید: وی و حبیب بن خراش در جنگ بدر حاضر بودند.
صامتلغتنامه دهخداصامت . [ م ِ ] (اِخ ) ابن محمد جعفی . مولای بنی جعفة. وی کوفی است و شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق (ع ) بشمار آورده است . (تنقیح المقال ج 2 ص 95).